دیشب تا صبح...دستانم دنبال دستانت
کودکانه گریست...
تو را بهانه میکرد...دیشب تا خود صبح آغوشم
برای آغوشت بغض کرد،ساده بگویم...دیشب دلم بی پروا،
هوای نبودنت را میکرد،
هوای آغوشت را...
نوشته شده در سه شنبه 92/5/15ساعت
2:47 عصر توسط ساهره دختر شمال|
نظرات ( ) |